فردا را بگوئيد
بسلامتی پسری که : زخم زبان شنید زخم زبان نزد
بسلامتی پسری که : هنوز دلی ازش نــــــــرنجیده
بسلامتی پسری که : جز بخشش بلـــــــد نیست
بسلامتی پسری که : هنوز از کــــــــــوره در نرفته
امروز گوشی دختره رو تو خیابون ازش دزدیدن نشسته بود رو زمین خودشو میزد به زمین و زمان بدو بیراه میگفت داد میزد:
واااااااااااااااااای لاینم!!!!!!
وااااااااااااااااای وایبرم!!!!!
واااااااااااااااااای واتس آپم!!!!!
وااااااااااااااااای 100تا داداشام!!!!!!!
واااااااااااااااااای 1356تا عشقام!!!!!!!!
خدا بدبخت شدم از بین رفتم.......پوه از گشنگی میمیره........
بهش گفتم خانم محترم بلند شو این کارا چیه؟!!!!!!
برگشته میگه تورو خدا داداجی همینجوری ازم یه عکس بگیر بزار تو پستات بگو ساناز همین الان یهویی
خداااااااااایا آب دستته بزار زمین بیا اینو شفا بده.......
بدجور تو اولویته واااااااااااالا :|
روي آن شيشه تبدار تو را "ها" کردم
اسم زيباي تو را با نفسم جا کردم
حرف با برف زدم سوز زمستاني را
با بخار نفسم وصل به گرما کردم
شيشه بد جور دلش ابري و باراني شد
شيشه را يک شبه تبديل به دريا کردم
عرقي سرد به پيشاني آن شيشه نشست
تا به اميد ورود تو دهان وا کردم
در هواي نفسم گم شده بودي اي عشق
با سرانگشت ، تو را گشتم و پيدا کردم
با سرانگشت کشيدم به دلش عکس تو را
عکس زيباي تو را سير تماشا کردم
و به عشق تو فرآيند تنفس را هم
جذب اکسيژن چشمان تو معنا کردم
باز با بازدمي اسم تو بر شيشه نشست
من دمم را به اميد تو مسيحا کردم
پنجره دفترم امروز شد و شيشه غزل
و من امروز بر اين شيشه تو را "ها" کردم
آن قدر آه کشيدم که تو اين شعر شدي
جاي هر واژه، نفس پشت نفس جا کردم
اینک ای شعر مه آلوده خداحافظ تو
ختم این شعر نفسگیر در اینجا کردم